استیونسن رمان دکتر جکیل و آقای هاید را که در کابوسی به ذهنش رسیده بود، ابتدا به دلیل نارضایتی سوزاند اما به سرعت پشیمان شد و دیگر بار آن را سه روزه نوشت و یکی از آثار ماندگار ادبیات جهان را خلق کرد.
دکتر جکیل در وصیت نامه ای اموالش را به شخصی به نام هاید می بخشد. وکیل اترسون، دوستش، تصادفی به رازی وحشتناک پی می برد: هاید که چهره ی نفرت انگیزی دارد، مرتکب جرمی شده و چکی بی محل با امضای دکتر جکیل کشیده. وکیل آترسون مطمئن است که هاید برای تصرف اموال دوستش، او را خواهد کشت...