نوشته عرفان نظرآهاری
*****
هر قاصدکی یک پیامبر است
این کتاب مطالبی با موضوع های متنوع در دل خود دارد که هر کدام تاثیرگذاری خاصی دارند.
*****
بخش هایی از متن کتاب:
قصه درخت سیبی که می خواست بمیرد، اما خدا از او خواست یک سال دیگر زنده بماند
تا آخرین هدیه اش را هم ببخشد. تنها به اندازه رسیدن یک سیب، درخت صبر کرد و صبر کردن را آموخت.
قصه قطره ای که می خواست بزرگ شود، پس، از خدا خواست که او را به دریا برساند.
و وقتی هوس دریایی بزرگ تر کرد، خدا او را به شکل قطره اشکی در آورد که از چشم عاشقی چکید
قصه او که تمام آسمان و سراسر زمین را به دنبال خدا گشت، ولی نه پایین و نه بالا، نه در زمین و نه در آسمان،
خدا را پیدا نکرد. درست وقتی که ناامید شد، وقتی که فکر کرد جایی برای گشتن نمانده، نسیمی وزید
و به او گفت: «اینجا مانده است. اینجا که نامش تویی.» و او تازه خودش را دید و خدا آن جا بود.